نگاه مرد مسافر به روی زمین افتاد ...

ساخت وبلاگ
 نگاه مرد مسافر به روی میز افتاد:
«چه سیب های قشنگی!
حیاط نشئه ی تنهایی است.»
و میزبان پرسید:
قشنگ یعنی چه؟
- قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه ی اشکال
و عشق، تنها عشق،
تو را به گرمی یک سیب می کند مأنوس!
و عشق، تنها عشق،
مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد،
مرا رساند به امکان یک پرنده شدن.
- و نوش داروی اندوه؟
صدای خالص اکسیر می دهد این نوش.

و حال، شب شده بود.
چراغ روشن بود.
و چای می خوردم.

- چرا گرفته دلت، مثل آنکه تنهایی.
- چقدر هم تنها!
- خیال می کنم
دچار آن رگ پنهان رنگ ها هستی.
- دچار یعنی:
....................عاشق
- و فکر کن که چه تنهاست
اگر که ماهی کوچک، دچار آبی دریای بیکران باشد
- چه فکر نازک غمناکی!
- و غم تبسم پوشیده ی نگاه گیاه است.
و غم اشاره ی محوی به رد وحدت اشیاست.
- خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند
و دست منبسط نور روی شانۀ انهاست.
- نه، وصل ممکن نیست،
همیشه فاصله ای هست.
اگرچه منحنی آب بالش خوبی است
برای خواب دل آویز و ترد نیلوفر،
همیشه فاصله ای هست.
دچار باید بود
وگرنه زمزمۀ حیرت میان دو حرف
حرام خواهد شد.
و عشق
سفر به روشنی اهتزاز خلوت اشیاست
و عشق
صدای فاصله هاست.
صدای فاصله هایی که
...............................غرق ابهامند.
- نه، 
صدای فاصله هایی که مثل نقره تمیزند
و با شنیدن یک هیچ می شوند کدر.
همیشه عاشق تنهاست.
و دست عاشق در دست ترد ثانیه هاست.
و او و ثانیه ها می روند آن طرف روز.
و او و ثانیه ها روی نور می خوابند.
و او و ثانیه ها بهترین کتاب جهان را
به آب می بخشند.
و خوب می دانند
که هیچ ماهی هرگز
هزار و یک گرۀ رودخانه را نگشود.
و نیمه شب ها، با زورق قدیمی اشراق
در آب های هدایت روانه می گردند
و تا تجلی اعجاب پیش می رانند.
- هوای حرف تو آدم را
عبور می دهد از کوچه باغ های حکایات
و در عروق چنین لحن
چه خون تازۀ محزونی!

حیاط روشن بود
و باد می آمد
و خون شب جریان داشت در سکوت دو مرد.
سهراب سپهری

خیلی وقته به غارم سر نزده ام ..........
ما را در سایت خیلی وقته به غارم سر نزده ام ....... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : meslehichkasnist بازدید : 145 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1396 ساعت: 7:16