ساعت دقیقا 00.33 بعد از نیمه شبه سره کارم یعنی 33 دقیقه است که رفتیم تو روز شنبه.
داشتم چایی میخورم که خواب از سرم بپره. یهو حال و هوام عوض شد نمیدونم چی شد مطلبی دیدم تو اینستاگرام در مورد قهوه و عشق کامنتی که براش گزاشتم این بود .
اما کافه رو باید با شیر وشکر خورد تا هیچ وقت تلخیه تلخ یه ارضاءشدن بینظیر بعد از یک هم اغوشی از زیر دندونت نره .
اما عزیزم برای من چای بیاور تو یه استکان کمر باریک ،قند پهلو باشه .چای با عطر هل که که قند بزنم توش و با شیطنتی زیرکانه نگاه چشات بکنم و با یک چشم بهم زدن هورت بکشم بالا .دوباره نگاهت کنم و بگم یکی دیگه .
برای من چای بیاور باز هم چای بیاور یه چای دیگه لطفا و وقتی عصبانی میشی از این همه نشست و برخاست، آون موقع است که میچسبه وقتی میگم بهت، روانی دوستت دارم .کاش همه عمر صدات کنم وتو برام چای کمر باریک قند پهلو بریزی و شیرینی اسمت با قندی که تو چایی میزنم قاطی بشه و باز تو چشمات نگاه کنم و بگم مرسی که هستی .
خیلی وقته به غارم سر نزده ام ..........
ما را در سایت خیلی وقته به غارم سر نزده ام ....... دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : meslehichkasnist بازدید : 132 تاريخ : سه شنبه 20 تير 1396 ساعت: 7:16