دیشب فوت کرد ....

ساخت وبلاگ

امروز چهارشنبه دوم اکتبر سال  ۲۰۱۹  هستش 
یه اتفاق رو باید به ثبت برسونم. 
خیلی وقته به غارم سر نزدم  هر وقتم که میام همش شکوه و  شکایت میکنم  از زمین و زمان  طلب کارم .امشب از خودم بدم اومد  امشب اولین شب تو زندگیم بود که از خودم بیزار شدم .فرشته که این همه بیرحم نبود اما چی شد ه که این همه بیرحمی  یهو  میاد سراغ آدم  نمیدونم شایدم  میدونم  و  برام سخته بیانش .
سالها پیش یکی به من بدی کرد  کاری کرد که هیچوقت نبخشیدمش  تو شرایط سخت زندگی  که با بدبختی  زندگی میکردم  تنها دستمزد کار کردنم رو بالا کشید .و خیلی کارای دیگه  که هر وقت بهش فکر میکنم حال و روزم و میریزه بهم .بعد از سالهای خیلی زیاد  چند ماه پیش تو اینستاگرام برام پیامی اومد از طرف  اون بود که باید باهات حرف بزنم این شماره امه  جوابش و ندادم روز بعد التماس کرد استیکره گریه گذاشت
ویس فرستاد زجه زد من جواب ندادم چند هفته پشت سره هم پیام داد و من بی توجه بهش  رد میشدم تا اینکه کلافه شدم از پیامهاش و بلاکش کردم. امروز خبری بهم رسید که فلانی  فوت کرد.   چند ماه پیش مبتلا به سرطان میشه و دکترها قطع امید میکنن ازش .
اما من نمیدونستم .حالا با باری از  احساس درد وجدان که  کاشکی  میدیدمش کاش تلفنی باهاش حرف میزدم حداقل شاید خواسته  تنها بچه اش رو به من بسپاره  شاید خواسته حلالیت بطلبه  شاید خیلی تنها بوده شاید درد زیاد کشیده شاید اگر من بودم  کنارش قوت قلبی بود  و هزار شاید دیگه .
زورم به چرخ گردون نمیرسه به عقب بچرخونمش   زورم به خودم می رسه  و دارم از درد وجدان دردی میمیرم. 
تو دلم گفتم  دیوانه کاش تو اون همه التماسات برای دیدن من از بیماریت حرفی میزدی.
برای مراسمش  بهم اطلاع دادن اما نمیرم .
آدما تا زنده اند باید کنار هم باشن با مرگ همه چی تموم میشه.

خیلی وقته به غارم سر نزده ام ..........
ما را در سایت خیلی وقته به غارم سر نزده ام ....... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : meslehichkasnist بازدید : 128 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 8:36