دیگه مثل گذشته از مردن نمیترسم....

ساخت وبلاگ
امروز شنبه 10 مارس 2018 .
مدتی بود سر دردهای بدی داشتم خیلی حال و روز خوبی ندارم فکر کنم از استرس کاره زیاده بخصوص شب کاری ها و بیخوابی هایی که دارم.
دوز مصرف داروهام رفته بالا و این اصلا نشانه خوبی نیست.خلاصه رفتم دکتر اما دکتر با صراحت تمام بهم گفت مراقب سلامتیت نباشی دچاره سکته قلبی میشی چون استرس روت خیلی زیاده .
امروز یه نوشته خوندم این بود .

بیچاره گل فروش سر چهار راه
مدت هاست که برای عاشق شدن
مردم شهر تلاش می کند
نمی داند این مردم خیلی وقت است
عشق را از یاد برده اند
دیروز دیدمش گل هایش را
بر سر قبر رفتگان می گذاشت
و این یعنی "مرگ عاشقانه های شهر "

نمیدونم چرا بی اختیار گریه ام گرفت احساس کردم از مردن, دیگه, مثل سابق نمیترسم, .و این اصلا احساس خوبی نیست .این مدتی که گذشت خیلی فشار روم بود .
و شاید رفتارهایی دارم که بی اختیاره که هر کسی به خودش اجازه میده منو بی شعور و بی منطق خطاب کنه.و این عادلانه نیست.
تا شر شر اشکام سیل نشده و وبلاگم و آب نبرده برم زود تر .

خیلی وقته به غارم سر نزده ام ..........
ما را در سایت خیلی وقته به غارم سر نزده ام ....... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : meslehichkasnist بازدید : 141 تاريخ : شنبه 10 آذر 1397 ساعت: 21:09