10 ماه نوامبر 2017 ....

ساخت وبلاگ

10 ماه نوامبر 2017 ....

میشه گفت در واقع دیروز جمعه 10 ماه نوامبر یه عصر جمعه دلگیر مثل همه عصر جمعه های تو ایران .
تو صفحه فیسبوک پسری با صدای نالان که بند بند وجود ادمو پاره کرد یه کلیپ از منظره ای گزاشت با صدای خودش .
پناهنده ای بود توی یه کمپ در آلمان.
که از ایرانیای مقیم اروپا بخوصوص ایرانیای مقیم آلمان تقاضای کمک کرده بود برای کمی راهنمایی و اینکه توضیح داده بود حال و روز روحیش اصلا خوب نیست .
دو هزار نفر عضو فقط از المان داره این گروه شاید باور نکردنی باشه که حتی هیچ کدوم نخواستن کمک فکری به این بچه بکنن .
اما تا دلتون بخواد زیر پستهای دخترا دلقک بازی و شیطنت و به قول خودمونی لاس میزنن.
وقتی هم که پای پستهای معرفتی میافته از همه با معرفت ترن و میشن فرزند کوروش و میخوان عالم و آدم و متوجه هویت از دست رفته اشون بکنن .
امروز حالم خیلی بد بود صدای یه پسر که ملتمسانه زجه میزد حتی تا مرز خودکشی ممکن بود پیش بره و من کیلومترها فاصله داشتم و بغیر از دلداری و ارام کردنش کاری ازم بر نمیامد.
همینجا دوست دارم داد بزنم و بگم تف بغیرت نداشته اتون .
رگ گردنتون برای فلان دختر لکاته چنان میزنه بیرون که گویی همین الان دنیای خون جاری میشه، چرا ؟چون بعد از آون میدونه حتما چیزی بهش میماسه یه معامله ساده است همین .
اما این چون پسر بود هیچ رگی براش ور نیومد حتی اگر خود کشی هم کنه کسی عین خیالش نیست مثل خیلیهای دیگه که تو کمپ های پناهندگی این کارو کردن .
همینجا دوست داشتم اسم مهناز و ببرم دختر مو فرفریه گروه که وقتی بهش گفتم با جونو دل رفت که کمک کنه به این پسر .
زنها موجودات بی ادعای ظریفی هستند که اگر پاش بیافته تا اخرش میرن .
امید وارم کاره این پسره بی پناه درست بشه و زندگیش سرو سامون بگیره .
مثل همیشه فقط گله و شکایت هامو میارم دفن میکنم تو غارم .
بازم بیخوابی زده بسرم راستی امروز بعد مدتها یه نخ سیگار کشیدم فکر کنم ریه ام سیاه و کبود شده

+ نوشته شده در  Sat 11 Nov 2017ساعت 1:21  توسط فرشته   | 

خیلی وقته به غارم سر نزده ام ..........
ما را در سایت خیلی وقته به غارم سر نزده ام ....... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : meslehichkasnist بازدید : 124 تاريخ : پنجشنبه 2 آذر 1396 ساعت: 17:51